زندگی نامه شهید رضا معماریان
شهید در سال 1341 در خانواده ای متوسط و مذهبی در تهران چشم به جهان گشود و او در دوران کودکی با آنکه انسان بسیار ساکتی بود و سر بزیر و همیشه عاقلانه فکر میکرد از نظر اخلاقی به خانواده خود و همسایه ها انسانی بود نیکو صفت و عاقل و خیراندیش و مهربان و با استعداد و سعی میکرد هر چه میدانستن به اطرافیان و دوستان خود بگوید و همیشه تا آنجائیکه میدانست و به فکرش میرسید نصیحت میکرد و در برابر مشکلات بسیار از خود صبر نشان میداد و با آنکه در آن زمان فقر مادی و فرهنگی وجود داشت همیشه صبر را پیشه استقامت و بردباری میدانست و واقعا صبری ایوب و علی وار زندگی میکرد و زیاد حرف نمیزد و بیشتر فکر میکرد و گوش میداد و سکوت او گویای فکر و حل مشکل بود .
در منزل همیشه کارهایش را خود انجام میداد . شهید در دوران دبستان و دبیرستان بسیار فعال بود و تمام عمر خود را به انقلاب و کشور اسلامی فعالیت میکرد و در دوران انقلاب در تظاهرات و راهپیمائیها شرکت مینمود و دوستان خود را تشویق به این کار میکرد و در شعار نویسی بر روی دیوار و به خانوادههای شهدا کمک میکرد و بسیار فعالیت میکرد.
در تشیع جنازه شهدا شکرت میکرد و به نوشتن پلاکارد خود نیز کوشش میکرد و در مساجد در تابلو نویسی و نقاشی شرکت میکرد و علاقه شدیدی به مطالعه کتاب و حتی قرآن را بعد از نماز ترک نمیکرد.
بعد از پایان رساندن تحصیلات خود شور عجیبی داشت و همیشه داوطلبانه میخواست به بجهه برود و همین فعالیتها باعث شد که دیگر به خدمت مقدس سربازی و دینی که بر گردن داشت ادا کند و بعد از دفترچه آماده بخدمت و پس از سه ماه دوره آموزشی بالاخره شهید عازم جبهه میگردد و بعداز 3 ماه رزم با دشمن به آرزوی دیرینه خود که همانا شهادت در راه اسلام بود نائل میگردد.
و او همیشه زندگی ننگین را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح میداد و میگفت مرگ برای همه است پس چه بهتر برای آب و خاک و دین و کشور اسلامی باشد. آدمی نیابد زیر بار زندگی ننگین برود ما باید راه تمامی این شهیدان اسلام را ادامه دهیم ما مدیون خون آنها هستیم ما با شهید شدن خود راه امام حسین .... را ادامه خواهیم داد و شما نیز با زبان گویا و برنده راه زینب را ادامه دهید و گوش بفرمان امام خود باشید و همیشه برای طول عمر امام عزیز در مساجد و نماز جمعه و دعاها شرکت نمائید.
والسلام