شهید عباس خدائی

   ١٠٦٢
   خدائی
   عباس
   محمد
   
   محصل
   ٢٧ دی ١٣٥٠
   ١٧ خرداد ١٣٦٧
   شاخ شمیران
   امدادگر
 
 
توضیحات

بسم الله الرحمن الرحيم

زندگي نامه شهيد عباس خدائي به روايت برادر بزرگش خليل خدائي

شهيد عباس خدائي در تاريخ بيستم دي سال 1350 در خانواده اي مذهبي در محله انتهاي خيابان امام خميني(ره) چشم به جهان گشود و در سن شش سالگي با استعدادي که داشت با توجه به اينکه هنوز به دبستان نرفته بود خواندن فارسي را آموخته بود و روزنامه و مجله مي خواند و کل فاميل آينده عباس را درخشان پيشگويي مي کردند.

عباس در سال 57 در دبستان عمار مشغول به تحصيل شد و در سال 1362 کلاس پنجم را با معدل 18 به پايان رساند. سه سال دوره تحصيلي راهنمايي را در مدرسه راهنمايي شهید مفتح، با معدل بسيار عالي به پايان رساند و رشته تجربي را در دبيرستان انتخاب کرد.

 عباس از دوران کودکی هميشه نماز و قرآن مي خواند و به کلاس قرآن مي رفت و شبها در مسجد علي اکبر(ع) خيابان هاشمي، بعنوان بسيجي مشغول به پاسداري بود و در سن 15 سالگي، زمانی که دوم دبیرستان بود به خاطر احساس مسئولیتی که نسبت به اسلام داشت دبیرستان را رها کرد و درست بعد از عمليات فاو به جبهه اعزام شد و مدتي در خط پدافندي فاو می جنگید و به خاطر امتحانات دوره نظري، مدتی به مرخصی آمد ولی همچنان فکرش پیش همرزمایش در جبهه بود عباس، جبهه را بر همه چيز مقدم مي دانست.

عباس حرف هميشگيش اين بود که "وقتي با خيال راحت درسمان را ادامه مي دهيم که پوز دشمنان را با خاک آشنا کنيم. "

نزديک ماه رمضان سال 1367 بود عباس جهت اعزام مجدد به بسيج رفت حدود يک ماه و نيم دوره آموزش امدادگري را در پادگان حمزه سيدالشهدا گذراند و بلافاصله به منطقه اعزام گرديد.

با شروع ماه مبارک رمضان به تهران آمد و خواندن يک جزء قرآن را شروع کرد و در اواسط اين ماه مبارک مجدداً به جبهه اعزام شد زمانیکه برای دومين بار به مرخصي آمد مادرمان به ايشان گفت که به جايت بقيه قرآن را خواندم ولي عباس در جواب گفت که ما بقيه قرآن را در جبهه ها خواندیم و ختم نمودیم.

عاقبت در منطقه شاخ شميران در روز هفدهم خرداد سال شصت و هفت به مقام والاي شهادت نائل گرديد و پیکر پاکش در قطعه 40 به خاک سپرده شد.

روحش شاد و یادش گرامی باد.

 

 

 

وصیتنامه شهید عباس خدائی

بسم رب الشهدا و الصدیقین

ای اهل ایمان سلاح جنگ برگیرید و آنگاه دسته دسته یا همه به یکبار برای جنگ و جهاد به میدان بشتابید.

یک درد و یکی درمان پسندد                    یک وصل و یکی هجران پسندد

من از درمان و درد و وصل و هجران        پسندم آنچه را جانان پسندد

بنام آفریدگار جهان، بنام او که زندگیم از اوست، رفتنم بسوی اوست، یا دو جانم، معشوقم، مقصودم و مرادم و همه چیزم از اوست، با تمام وجودم او را حس می کنم اما ناتوان از وصف و بیانش  و با سلام بر پیامبر اکرم (ص) منجی عالم بشریت و حسین بن علی (ع) امام و رهبر جوانمردان و پایمردان جهان و سر منشاء تقوی و صبر و شهادت.

بارالها، معبودا، تو خودت آگاهی به گناهانم، خدایا تو میدانی که من چه کرده ام و چه معصیتها که نکرده ام، من کسی را که خیلی بخشنده باشد جز تو که بتواند گناهانم را ببخشد نمی شناسم.

خدایا به لطف و کرمت مرا ببخش اش ای ستار العیوب بر بنده خطا کارت رحم کن و پرده غفلت را از چشمهای ما بگشا تا حقائق را آنگونه که هست ببینیم، خدایا تو خیلی مهربانی و مرحمت تو خیلی زیاد است. خدایا من همانند دیگران نتوانستم تو را شکرگزار باشم. تو کریمی و تو رحیمی، تو آمزرنده بزرگی هستی با یاد تو دلم آرام میگیرد و اشک در چشمانم حلقه میزند. فتح و پیروزی بر من یقین است و نابودی دشمنان را می بینم. خدایا مرگم را شهادت در راه خودت قرار بده و مرگ در رختخواب را نصیبم نفرما، چرا که شهادت را همچون قاسم بن حسن(ع) شیرین تر از عسل می بینم.

سخنی با پدر و مادرم:

 پدرم و مادرم مرا حلال کنید، بدانید که فرزندتان در راه خدا و سالار شهیدان به فیض عظیم شهادت رسیده است، امیدوارم مرا ببخشید و از همه دوستان و آشنایان و فامیلها و بچه های محل برایم حلالیت بطلبید.

سخنی با برادرانم:

برادران عزیرم، سلامم را از جبهه های خون و عشق و ایمان و ایثار و دلیری و سرزمین شجاعان پذیرا باشید و سعی کنید همواره در راه خدا و برای بالا نگه داشتن پرچم اسلام و ادامه راه حسین بن علی (ع) قدم بردارید و رفتاری در خور برادر شهید داشته باشید.

سخنی با سلحشوران:

با سلام بر برادران عزیز بسیجی، محبوبان ولی الله، تجلی حزب الله، خاصه اولیاء الله، کوبندگان عدوالله و یاران روح الله، آنجا که امام بر بازوان قدرتمند شما بوسه افتخار میزند، الفاظ، نا قصتر از بیان و صفتان است. برادران عزیزم اگر میخواهید خون شهیدان پایمال نشود، راهشان را ادامه دهید و جبهه ها را خالی نگذارید. اگر میخواهید نهال قیام را بپاشید و به قله توحید برسید و به معراج بروید، از زشتیها و پلیدیها و منیتها و کجرویها دوری کنید تا به صراط مستقیم برسید و اگر در پی شکست کفر و شرک هستید جهاد اکبر و اصغر را در کنار هم فراموش نکنید، غمخوار یکدیگر باشید و در پایان حلالم کنید.

سخنی دیگر با پدر و مادر عزیزم:

اگر خواستید برای من گریه کنید فقط در تنهائی، طوری که دشمن نتواند سوء استفاده کند و بیاد علی اکبر امام حسین(ع) گریه کنید.

ارادتمند شما بنده حقیر

عباس خدائی