شهید سعید صفاری

   ١٠٣٦
   صفاری
   سعید
   احمد
   
   پاسدار
   ٢٨ فروردین ١٣٤٥
   ٥ مرداد ١٣٦٧
   اسلام آبادغرب
   رزمنده
 
 
توضیحات

 

 

بسمه تعالی

 شرح مختصر از زندگی شهید سعید صفاری

سعید در اول اردیبهشت ماه 1345 متولد شد. سعید از همان اوایل زندگی بچه ای مهربان سر به زیر بود. سعید تحصیلات خود را با نمرات عالی تا کلاس سوم راهنمائی ادامه داد و در تاریخ 12/7/63 برای آموزش به پادگان اعزام شد و در عملیات والفجر یک شرکت کرد و از ناحیه سینه طرف راست مورد اصابت گلوله قرار گرفته و مجروح شد. بعد از اینکه یک روز در شیار افتاده بود یکی از دوستانش او را نیم جان پیدا کرد و به عقب آورد و بعد او را به تهران منتقل کردند و حدود یک ماه در بیمارستان بستری شد و بعد از آن به منزل آوردند و دست راست او از کار افتاده بود و بعد از چند ماه استراحت کردن و ورزش دست او بهودی حاصل کرد ولی با اینکه حالش چندان خوب نشده بود به جبهه اعزام شد و در عملیات خیبر، بدر، والفجر 8 (فاو) شرکت کرد و مجروح شیمیایی شد و برای معالجه به تهران اعزام شد و بعد از اینکه بهبودی حاصل شد از طرف سپاه به او اجازه بازگشت به جبهه را نمی دادند چون می گفتند هم از نظر کاری به شما احتیاج داریم هم اینکه برادر شما تازه به درجه رفیع شهادت نائل شده و مزاری هم ندارد خلاصه با اصرار دوستان برای مدتی قبول کرد به جبهه نرود و برادر کوچکترش که خیلی دلش می خواست به جبهه برود عازم جبهه کرد و خودش مشغول خدمت شد بعد از اینکه برادرش از جبهه برگشت خودش به جبهه رفت و در عملیات نصر 7 والفجر 10 و بیت المقدس 2 شرکت کرد و در عملیات بیت المقدس با اصابت ترکش به گوشه چشمش مجروح شد و به تهران اعزام شد و در این عملیات بهترین دوستانش شهید شده بودند و از اینکه چرا خدا او را به پیش خود نمی خواند خیلی ناراحت بود چون واقعا عاشق شهادت بود و همیشه می گفت ناصر لایق تر از من بود که به درجه رفیع شهادت نائل آمد. سعید اخلاقی بسیار متین و مهربان و خوبی داشت و همیشه از کارهای که مورد رضایت خدا نبود دوری می جست و با پلیدی ها مبارزه می کرد و با پدر و مادرش احترام زیادی می گذاشت و همیشه به آنها می گفت که من نمی توانم محبتهای شما را چگونه جبران بکنم و وقتی با آنها صحبت می کرد سرش را بلند نمی کرد و با صدای آرام حرف می زد.

 برادران و خواهران خود را به پاسداری از دین اسلام و میهن خود دعوت می کرد او با تمام فامیل و دوستان همچون دوستی مهربان صحبت می کرد و آنها را در تمام جهات مهربانی می کرد تمامی روزه های خود را بجا می آورد قرآن را همیشه می خواند و هیچوقت از یاد نمی برد. هیئت عاشقان حسین را هیچوقت ترک نمی کرد و عاشق خاندان عصمت و طهارت بود و علاقه خاصی به خانم فاطمه زهرا (س) داشت.

 تا اینکه برای مبارزه با منافقین کوردل از خدا بی خبر عازم جبهه شد و به مبارزه با این کافران پرداخت و در عملیات مرصاد در تاریخ 6/5/67 به درجه رفیع شهادت نائل آمد روحش شاد و راهش پر رهرو باد

 

 

بسم الله الرحمن الرحيم

 

وصيت نامه در حضور عاشقان خدا الحقير سعيد صفارى

قاتلوهم يعذبهم الله بايديكم و يخرجهم و ينصركم عليهم و كشف صدور قوم المومنين

شما اى اهل ايمان با آن كافران به قتال و كارزار برخيزيد تا خدا آنان را به دست شما عذاب كند و خوار گرداند و شما را بر آنها منصور و غالب نمايد و دلهاى اهل ايمان را به فتح و ظفر بر كافران شفابخشد

با درود بر آقا امام زمان (عج) و نايب بر حقش خمينى كبير و با سلام بر شهدا، اين روشنفكران راه تاريخ ما و با آرزوى طلب عمر و اجر براى خانواده هاى معظم آنها، اينجانب سعيد صفارى وصيت نامه خويش را با سپاس معبودم آغاز مى كنم معبودى كه مرا از پست ترين چيزها آفريد و به من ضعيف و ناتوان قدرت هستى داد و افسوس كه نتوانستم در برابر نعماتش سر سپاس و طاعت و بندگى فرود آورم و هم اكنون تنها وصيت نامه ام را مى نويسم كه شايد او به خاطر پشيمانى و توبه ام از سر تقصيراتم درگذرد

آن هم تنها همان بزرگ مرتبه چه نعمتهايى كه لياقتش را نداشتم به من عطا كرد و حال با رويى خجل و سياه در اين شب مقدس از شما اى بزرگوار مى خواهم كه گناهان ما جوانان را ببخشى و مرگمان را شهادت در راهت قرار بدهى و امام عزيزمان را كه پرچم اسلام را برفراز اين مملكت هميشه در صحنه به اهتزاز درآورد تا قيام حضرت مهدى (عج) حفظ فرمايى و به اين امت هميشه در صحنه صبر و اجر عنايت بفرمايى تا همچون گذشته از آزمايشات خويش سرافراز بيرون آيند ( انشاالله )

برادران و خواهران عزيز انقلاب اسلامى: ما دنباله رو انقلاب سرخ كربلا هستيم و رهبرى امام نشأت گرفته از روح امام حسين (ع) است و امروز مسير ما مسير عاشورا است و مسير امام مسير آقا امام حسين (ع) است و دشمنان ما دشمنان امام حسين (ع) و دوستان ما دوستان آقا امام حسين (ع) هستند

برادران و خواهران عزيز: اگر هنوز به حقانيت اين نهضت پى نبرده ايد به ماهيت اين دشمنان اين نهضت كمى بنگريد يا ببينيد دشمنان چه كسانى هستند  ؟

آيا به غير از اين است كه سرمايه داران و رفاه طلبان و فاسدان غربى و از خدا بى خربان و ملحدان شرقى دشمنان انقلاب ما هستند؟ آيا به غير از اين است كه جنوب شهرى ها و زاغه نشين هاى جان بركف در راه حفظ انقلاب ايستاده اند و هر روز جوانان خود را به معبد معشوق مى فرستند تا انقلاب و امام پايدار و جاويدان بماند؟ پس راه بازگشت را پى گيريد و نيز به نداى   «هل من ناصر ينصرنى» حسين زمان لبيك گوييد و به صف ياران امام حسين (ع) بپيوندید تا روز قيامت امام حسين (ع) از شما مواخذه نكند و خدا به داد كسانى برسد كه روز قيامت در برابر خدا و انبيا و اوصيا در پاسخ اين سئوال كه چرا انقلاب و امام را يارى نكرديد جوابى نخواهند داشت بدهند و خوشا به احوال ياران مخلص امام و انقلاب كه در برابر انبوه سختيها و دشواريها صبر و استقامت كردند و خوشا به احوال خانواده هاى معظم شهدا كه اسماعيلهاى خود را براى رضاى الله و نصرت اسلام به قتلگاه فرستادند و در برابر مصيبتها و اندوهها تنها خدا را فرياد كردند

اى امت حزب الله: خدا را از ياد نبريد و پيروزيها و مصيبتها را براى رضاى خدا تحمل كنيد تا رستگار شويد  و معصيت خدا را نكنيد تا پرده هايى كه شيطان بين شما و خدا انداخته برداريد و احكام اسلام را انجام دهيد و مساجد اين سنگرهاى قيام را حفظ كنيد و رهنمودهاى روحانيت مبارز به خصوص امام امت را مو به مو اطاعت كنيد باشد كه خدا از وجود اين امام و اطاعت از او ما را ببخشد و انقلاب ما را پيروز كند انقلابى كه چشم جهان و به خصوص مسلمين زجر كشيده به آن است مى بايست با يارى الله انقلاب پيروز شود و راه قدس و كربلا باز گردد (انشا الله )

چرا كه شكست اين نهضت شكست اسلام و پيروزى آن پيروزى اسلام است و درخت تنومند اين انقلاب را همواره خون جوانانى آبيارى مى كند كه ارزش آنها را با هيچ مقياسى نمى توان سنجيد و گوشه اى از ارزش آنها را فقط مادرانشان مى دانند و شما اى مادرانى كه جاى خالى عزيزانتان هر شب و روز عذابتان مى دهد و شما اى مادرانى كه هنوز چشم به راهيد تا شايد جنازه عزيزتان از راه برسد به خدا به خاطر اين مصائب و رنجهاى خداوند به شما اجرى عظيم عنايت خواهد فرمود نه در اين دنيا چرا كه نعمات اين دنيا همه فانى و رفتنى است بلكه شما از نعمات آن دنيا كه شفاعت اهل بيت و فرزندانتان جزئى از آن است بهره‌مند خواهيد شد

سلام و درود خدا بر معلولين و مجروحين كه در ميدان كارزار دست و پاى خويش را تقديم خداى متعال نمودند

و اما سلام بر تو اى مادر و پدر عزيزم شما كه برايم حجت خدا بوديد و زحمات فراوان شما و بى خوابيهاى شما براى راحتى زندگى من چيزى نيست كه بتوانم به قلم بياورم و كارى نيست كه قابل جبران باشد و تنها خداست كه بايد اجر زحمات شما را بدهد و اميدوارم كه خداوند به خاطر كوتاهيم و به خاطر بى احترامى به شما مرا ببخشد و از شما مى خواهم كه حقير و عاصى را حلال كنيد و به شما وصيتى دارم خصوصا به شما اى مادر عزيز و زحمتكشم مبادا برايم بى تابى كنى . . . .

مادر جان: به خدا سوگند من آرزويى غير از شهادت نداشتم كه هم اكنون ناكام از دنيا بروم من كامم شهادت بود كه از دست مولايم حضرت مهدى (عج ) اگر لياقتش را داشتم بنوشم

مادرنه تو از مادرانى كه يك يا دو يا سه جوان خود را تقديم اسلام كرده اند و نه من از ديگر جوانان برومند كمترم پس صبر داشته باش و هرگاه كسى بر ضد اين انقلاب خواست صحبتى كند تو خاموش مباش چرا كه نه خداوند شهدا و نه من  از شما راضى  نخواهم شد و هرگاه خواستى بر سر مزارم بروى با شادى و صبر و سرزندگى بيا تا من نيز از صبرت و از رضايتت شاد شوم

و اما شما اى پدرم: شما نيز همواره مدافع اين قيام باش و شما نيز صبر و تقوى را پيشه كن همان طورى كه به ما ياد دادى تا روز قيامت سربلند باشيم و تو ای خواهر عزيزم تويى كه همواره حجابت سنگر بود براى حفظ انقلاب از قول من به تمامى مادران و خواهران بگو: اى خواهران عزيز حجاب خود را حفظ كنيد چرا كه رواج بى حجابى از حيله هاى دشمنان اين نهضت است تا نتوانند افكار جوانان اين مرز و بوم را از مسائل مهم سياسى و مذهبى به مسائل حيوانى و جبنى سوق دهند و تو اى خواهرم: الگويى باش از صبر براى تمامى مردم و با استقامت خويش به اين انقلاب يارى بده مبادا مادر و خواهرم بر سر مزارم شيون كنيد بايد صبر كنيد تا روز قيامت به پاس جوانى كه در راه اسلام تقديم كرديد اجرى عظيم به شما عنايت بفرمايند

و شما اى برادرانم همواره در سنگر حفظ قيام آماده باشيد و راه شهدا كه راه اسلام و امام بوده ادامه دهيد مبادا كنار بكشيد چرا كه انقلاب به شما جوانان و درخت تنومند اسلام احتياج به خون شما دارد پس همواره آماده خونفشانى در راه انقلاب وامام امت باشيد و شما نيز صبر كنيد باشد كه خدا به شما اجز عنايت بفرمايد

در پايان كليه وسايل و لباسهايى كه اندك و فقيرانه است به كميته امداد امام خمينى و كمك رسانى به مناطق جنگى بدهيد و خدا خود شاهد است كه همواره در طول زندگى تا آنجا كه توانسته ام از لذتها و لباسهاى رنگارنگ و تجملات دورى جستم تا خود درد مستضعفان و فقيران را بفهمم . . . .

ار كليه دوستان و فاميل حلاليت مى طلبم و از آنان مى خواهم به پاس خون شهدا مسجد را رها نكنند و از معاصى خدا دورى كنند و تنهايى قبر و فشار قبر و روز جزا را به ياد بياورند و اگر خواستند برايم اشك بريزند به ياد مولايم آقا حسين بن على (ع) و اصحاب و خاندانش باشد و به ياد ياران گمنام حسين بن على ( ع) در كربلاى غرب و جنوب مملكت اسلاميمان ايران خون گريه كنيد راضى نيستم برايم تشريفات برقرار كنيد و باز مى گويم  از خدا طلب صبر كنيد چرا كه نياز اسلام براى پيروزى انقلاب فقط صبر است خدايا درون ما را از ستمگرى و دزدى بازدار و چشم ما را از ؟؟؟ و خيانت بپوشان و گوش ما را از غيبت و سخن بيهوده بربند و به عالمان ما زهد ورزيدن و نصيحت كردن تفضيل كن و شنيدن و بر مسلمانان بيمار شفا و راحت و بر مردگانشان رأفت و رحمت نصيب فرما و به پيران ما وقار و آرايش عنايت كن و به جوانان توفيق توبه و بازگشت و به زنان حيا و عفت  و به توانگران افتادگى و گشاده دستى وبه تنگدستان شكيبايى و قناعت و به جنگجويان پيروزى و چيرگى بر دشمن و به زندانيان و اسرا رهايى و آسايش و بر حكمرانان عدل و شفقت و بر توده مردم انصاف و خوش رفتارى عنايت بفرما

ضمنا برايم 50 روزى نماز بخوانيد و يك ماه روزه برايم بگيريد

برادران و خواهران عزيز دعاى كميل و نماز جمعه و نماز جماعت و هيت و مجالس اهل بيت كه از مهمترين مسائل است فراموش نكنيد و همواره امام را دعا كنيد از خدا مى خواهم كه به مادر و پدر و برادرانم صبر عنايت بفرمايد تا خداى نكرده در برابر ديده مردم شيون نكنند تا خداى نكرده نامحرمى صدايشان را بشنود

از كسانى كه خداى نكرده غيبتشان را كردم حلاليت مى نمايم و كسانى را که طلبكارم مى بخشم و اگر كسى از من طلبكارى دارد از پدرم بگيرد چرا كه براى اين حق الناس تحمل آتش را ندارم خدايا به خاطر گناهانى كه نفس فرمانم نمى داد مرا ببخش و در آخر از دوستانم تقاضا دارم چنانچه اگر پيكرم به دستشان رسيد دستمال مشكى كه در مجالى اهل بيت داشتم به روى پيشانيم قرار دهيد تا ابعث سربلندى و آبرويى در روز قيامت باشد ( انشاالله )

والسلام على عبادالله الصالحين

وصيت نامه در حضور عاشقان خدا الحقير سعيد صفارى

 

خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار

ضمنا از دوستان عزيز و خوبم تمنا دارم كه در مجالس  به ياد ارباب بى كفنم اشم بريزند و از آقا غلامعلى در صورت امكان در مجالسم شركت نمايند و هيأتى‌هاى ديوانگان حسين مظلوم

خداوند از همگى شان شايستگى بپذيرد

والسلام

سينه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

آتشى بود در اين خانه كه كاشانه بسوخت تنم از واسطه دورى دلبر بگداخت

جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت