شهید حسین شعبانی

   ١٠٢٧
   شعبانی
   حسین
   علی محمد
   
   سرباز وظیفه
   ١ دی ١٣٤٠
   ١٣ تیر ١٣٦٢
   بوکان- مهاباد
   رزمنده
 
 
توضیحات

 

 

به نام خدا

زندگینامه شهید حسین شعبانی                       

شهید حسین شعبانی در ماه مبارک رمضان سال 1339 هجری شمسی در یک شب زمستانی و در یک خانواده مذهبی در تهران پا به عرصه وجود نهاد مدتی قبل از تولد ایشان، شبی پدر بزرگشان که از ذریه رسول اکرم بود در عالم خواب چند بانوی محترمه را دید یکی از بانوان ضمن صحبت با ایشان یادآور  شدند که به زودی در خانواده‌تان فرزندی به دنیا خواهد آمد که پسر میباشد.

نامش را هم نام سرور شهیدان حسین بن علی (ع) گردانید و بدین لحاظ نام نیکوی حسین را برایش برگزیدند تا که در آینده نیز رهرو راه پاکش باشد وی پس از گذراندن دوران طفولیت جهت کسب دانش پای به مدرسه نهاد و بعد از طی مراحل ابتدایی و راهنمایی به هنرستان رفت و در تابستان سال 61 موفق به اخذ دیپلم فنی  از هنرستان گردید.

از خصوصیات و سجایای اخلاقی وی، اخلاص و تواضع بیش از حد ایشان چه در برابر خالق و چه در مقابل مخلوق را میتوان نام برد و از دیگر ویژگیهایش، ملایمت و مهربانی نسبت به تک تک اعضای خانواده و بستگان و دوستان را میتوان نام برد. که همواره زندگیش مورد توجه و علاقه خاص و عام قرار داشت وی به مسائل مذهبی بسیار علاقه‌مند بود  و نسبت به خاندان نبوت و اهل بیت ارادت و احترامی خاص داشت و علاقه‌ خاصی به سرور شهیدان اباعبدا... الحسین(ع) نشان میداد و به همین دلیل در سراسر ایام محرم به عزاداری شهید مظلوم می پرداخت و با نوای گرم و نوحه سرائیش نسبت به ایشان، اظهار ادب کرده و خاطره جاودان آن حماسه بزرگ را در دلها تجدید مینمود.

 وی در زمان شکوفائی انقلاب، همگام با مردم در اکثر راهپیماییها و تظاهراتی که بر علیه طاغوت انجام میشد حضوری فعال داشت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز فعالیتش را در مسجد، این پایگاه همیشگی انقلابیون مسلمان متمرکز ساخت و فعالیت سیاسی و فرهنگی و مذهبی را در مسجد امام حسین(ع) انجام داد و با شروع جنگ تحمیلی نیز ایشان در مراسم تشیع جنازه شهدا و یاران شهیدش شرکت فعال داشته و به آن محافل با نوای گرمش شوری خاص می بخشد.

تا اینکه در آبان ماه سال 61 جهت یاری و رزم در جبهه‌های حق علیه باطل به خدمت مقدس سربازی فراخوانده شد و در جمع برادران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان پاسدار وظیفه خدمت خویش را آغاز کرد. و با شوق بسیار به کمک دیگر برادران رزمنده شتافت و بعد از طی مراحل آموزشی نظامی، داوطلبانه به کردستان اعزام گشت و در تیپ جند ا... مهاباد، با سایر همرزمان خود مشغول مقابله با عوامل کفر و استکبار جهانی گردید مادامی که در جبهه به سر می برد دائم در حال عبادت بود و در تمامی جلسات و مراسم دعا به اتفاق دیگر همسنگرانش حضوری مستمر داشت و به قدری شوق دیدار خالق در او شدت گرفت که از تمامی علائق دنیا چشم پوشیده بود زیرا او عاشق ا... گشته و عشق به شهادت در وجودش لبریز بود و این عشق و التهاب را در نامه‌ای خطاب به دوست باوفایش چنین ابراز میدارد: امیر جان نمیدانی من چه حالی دارم تو را به خدا در نمازهایت من حقیر را دعا کن امیر جان: اگر به شهادت رسیدم وصیت میکنم که این نامه را برای پدر و مادرم بخوان و بگو که حسین عاشق شده است عاشق ا.... به مادر عزیزم بگو که، هر جوانی آرزوی عروسی دارد و حسین نیز آرزویش عروسی، یعنی شهادت بود و بگو که شب دامادی حسین است بگو که حسین دوست داشت که صد جان داشته باشد و هر بار آن را فدای رهبر عزیز انقلاب میکرد بگو که حسین به خدا قسم شرمنده و خجالت زده است که یک جان بیشتر ندارد امیر جان: اگر لطف خدا شامل حالم گشت و به مقام شهادت رسیدم مرا حلال کرده و از تمامی دوستان و آشنایان حلالیت بگیر و امیدوارم که تو راه دوستان شهید خود را ادامه دهی و یک لحظه از خداوند دوری نکنی امیر جان: اولین کار در راه خدا خودسازی است یعنی مبارزه با نفس و یا جهاد اکبر و نصیحت میکنم که کتاب جهاد اکبر را حتماً بخوان و پندها و اندرزهای آن را به کار بند.

 او در جای دیگر با رهبرش چنین نجوا میکند:

ای امام عزیز: جانم به فدایت به خدا قسم هر کس که قدر تو رهبر عظیم را نداند به فرموده شهید آیت ا... غفاری کافر است و او این چنین شیفته بود و در صحنه‌های نبرد و در عملیاتهای متعدد و بی‌وقفه جهت سرکوبی ضدانقلابیون ملحد و محارب و احزاب منحله کومله و دمکرات خائن و مزدور شرکت فعال داشت و در این راه تعداد بسیاری از این جنایتکاران کثیف را نیز به درک واصل نمود وی در شب قبل از عملیات که مصادف بود با 21 ماه مبارک رمضان و شهادت امیرالمومنان (ع) در اجتماع رزمندگان پرتوان اسلام، بعد از توسل جستن به پیشگاه حضرت ولیعصر (عج) با چشمانی اشک آلود تا به صبح به احیاء و نوحه سرائی پرداخت و امام زمان (عج) و جدش علی (ع) را واسطه خود در محضر خداوند قرار داد تا که شهادت را نصیبش گرداند و با چنین حالی از خدا تقاضا کرد و چگونه می شد که دعایش، مستجاب درگاه  باریتعالی قرار نگردد و چه زود خداوند به ندایش لبیک گفت و فردای همان روز در ظهر بیست و دوم ماه مبارک رمضان، مصادف با سیزدهم تیرماه سال 1362 در حین عملیات در جاده مهاباد _ بوکان به وصال معشوق رسید و به لقاءا... پیوست.

آری دلباختگان امام حسین(ع) و پیروان ولایت فقیه و مجاهدان فی سبیل ا... اینگونه‌اند و او این چنین ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمانه را لبیک گفت تا که با نثار خون پاک خود پرچم خونین اسلام را هر چه برافراشته‌تر نگهدارد انشاءا... تعالی خداوند منان او را با شهدای کربلا محشور نماید.

یادش گرامی و راهش مستدام باد

 

 

به نام خدا

وصیتنامه شهید حسین شعبانی             

الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل ا... باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندا... و اولئک هم الفائزون یبشرهم ربهم برحمته منه و رضوان و جنات لم فیها نعیم مقیم....

با سلام و درود فراوان به پیشگاه امام مهدی (عج) و نایب برحقش حضرت امام خمینی مدظله العالی و تمامی شهیدان راه حق و حقیقت از صدر اسلام تا کربلای خونین ایران و نیز شهید مظلوم آیت ا... بهشتی بار خدایا از تو طلب مغفرت دارم و لیاقت شهادت را ندارم پس از گناهان ما در گذر ما برای امتحان دادن در این دنیا زندگی میکنیم و این زندگانی را از پروردگار بزرگ خود داریم پس چه بهتر این زندگی زودگذر را فدای خالق خود کرده آینده زندگی را به وسیله راهی که انتخاب میکنیم تفسیر داده و پیش خوبان برویم شاید که خدای بزرگ ما را جزء شهدا محسوب کند امام حسین (ع) در صحرای کربلا ندای هل من ناصر ینصرنی سر داد و میدانیم که رد حقیقت یاری نمودن امام حسین(ع) یاری کردن اسلام بود پس ما که پیرو خط امامیم  قسم یاد کنیم که از خط  امام که همان خط رسول اکرم (ص) و خط حضرت علی(ع)  است گمراه نشویم و رهبر عظیم الشأن را یاری کنیم که یاری او یاری کردن اسلام است.

و تا ظهور مهدی (عج) موعود از یاری ولایت فقیه دست برنداریم و نیز به خانواده خودم توصیه میکنم که هرگز از پیروی اسلام و امام کوتاهی نکنند تا مورد لطف پروردگار قرار گیرند به مادر عزیزم میگویم که پسرت عاشق شده بود و عشق به خدا داشت و اینکه آرزو داشت صدها جان داشته و هر دفعه آن را فدای جان رهبر انقلاب عزیزمان میکرده و شرمنده‌ام  از اینکه یک جان بیشتر ندارم.

به دوستان عزیز سفارش میکنم که در این دنیا فانی گرفتار انحراف نفس نشوید و همیشه به یاد خدا باشید و به ملت عزیز ایران میگویم تحمل عقیده مخالف را داشته باشید همچون شهید مظلوم بهشتی. به پدر و مادر عزیزم وصیت میکنم تمام اموالم را به حساب 100 امام واریز نمایید و به برادر عزیزم سفارش میکنم که داداش کوچک خود حسن را یک فرد انقلابی در جامعه تربیت نماید مادر عزیزم چه زیباست لحظه‌ای  که تفنگ از زمین کنده میشود و به سوی دشمن نشانه میرود و چه شیرین است آن هنگام که در خون خود میغلطم و با شهد شهادت سیراب میشوم از پدرم میخواهم که مرا در گلزار  شهدا (بهشت زهرا) دفن کنند زیرا میخواهم در جوار دوستان عزیزم (غلام، رجب، حسن و اسکندر) باشم.

در پایان وظیفه بزرگ امت حزب ا... اینکه در فضای موجود با تمام توان و وجود در جهت تحقق و پیگیری فرمان امام تلاش و مجاهدت نمایند مبادا که پیامهای مهم امام در این رابطه به بوته فراموشی یا گذر اهمال سپرده شود.

والسلام

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار. از عمر ما بکاه و بر عمر رهبر افزای.  25/12/61 مهاباد حسین شعبانی