بسم رب الشهدا
مختصری از زندگی نامه پاسدار شهید محمدرضا قاسم زاده
تاریخ تشیع سراسر شاهد خون و حماسه میباشد و هر روز و هر ماه پر چمداری با شعار لااله الاالله در مبارزه بالهای شیطانی به خون میغلطد و نفر بعدی پرچم را بر کف گرفته و به پیش میرفته و امروز نیز این بیرق بر دوش سپاهیان اسلام، در خطه جنوب و غرب ایران است که با تکبیر خود، به ندای هل من ناصر... حسین علیه السلام که از آنسوی تاریخ بگوش میرسد لبیک میگویند و سایه بلند امام زمان خود، امام خمینی صبور و مقاوم، همچون علی (ع) که پا در جای پای حضرت محمد(ص) میگذارد پای خویش در جای پای او میگذارند و پیش میروند. باشد که انشاالله امام زمان (عج) بزودی بیاید و این بیرق خونین را که داغ هزاران شهید بر دل دارد را تحویل گیرد.
پاسدار شهید محمدرضا قاسم زاده در چهارم دیماه 1341 در خیابان قلعه مرغی تهران، در خانواده متوسط و متدین متولد شد در نوجوانی، زمانی که دروس متوسطه را می خواند در سال 1356 در محضر استاد حجت السلام غضنفری، با فراگیری قرائت قرآن و تجوید و دیگر امور دینی می پرداخت و در کنار رشد فکری و عقیدتی، در فعالیتهای انقلابی از قبیل توزیع اعلامیه های امام در سطح شهر و شرکت در راهپیمائی های طاغوت حضور فعال داشت و در آن دوره و با وجود جو خفقان آور، محمدرضا ، با چند تن دیگر از برادران و خواهران انجمن اسلامی سمیه، واقع در مسجد فاطمیه خیابان قلعه مرغی را بنیان گذاری کردند که وجود این انجمن، موجب تمرکز نیروهای مومن و متعهد محله در آن مکان مقدس گردید که در این اواخر محمدرضا، مسئولیت کتابخانه انجمن را نیز بعهده داشت و با اخلاق نیکو و متینی که داشت سعی می کرد کودکان و نوجوانان را جذب کند و آدمهایی که برای استفاده از کتب به کتابخانه می آمدند خیر مقدم میگفت و اگر اشکالاتی داشتند با تواضع و خوش رویی بر طرف میکرد و برای علاقه مندان کلاس آموزش قرآن و تجوید تشکیل داده بود و شدیدا بر این اعتقاد بود که باید بر روی نونهالان انقلاب بسیار کار کرد و بهتر است که اول آنها را با قرآن و حدیث آشنا کرد و خود نیز این چنین عمل میکرد. نا گفته نماند که شهید، ساعاتی از اوقات خود را نیز صرف فعالیت در کمیته امور صنفی، برای توزیع مواد غذایی میکرد ضمنا علاوه بر علاقه فراوانی که به جمهوری اسلامی داشت در سال 1359 به جرگه پاسداری انقلاب پیوست و در کمیته مرکزی، مستقر در کلانتری 11 تهران مشغول خدمت پاسداری از دین اسلام شد و در سال 1360 پس از آموزشهای لازم روانه جبهه های حق علیه باطل گشت و سرانجام در سال 1361 در عملیات فتح المبین در منطقه شلمچمه به آرزوی دیرینه اش شهادت نائل گردید.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد
خصوصیات اخلاقی شهید محمدرضا قاسم زاده:
او شخصی بود بسیار متین و بردباری داشت و هنگام راه رفتن گامهایش کوتاه و با وقار و سرش همیشه پایین و نگاهش به جلو بود و همیشه تسبیحی در دست داشت که با آن ذکر خدا میگفت و با اکثر اهالی محله سلام و علیک داشت و هرگاه به دوستان مومن خود میرسید از آنها تقاضای التماس دعا داشت و هنگامی که از طرف مقابل همین تقاضا می شد با لبخندی خاضعانه و بدائی به آنها می گفت ما که رو سیاه هستیم شما باید ما رو دعا کنید.
شهید صدایی بسیار دلنشین داشت و هنگامی که قرائت قرآن و دعا می خواند و از آنجائیکه با تمام وجود دعا و آیات را ادا میکرد صوت خوش و اخلاص او، لرزه بر قلوب حاضرین می انداخت.
برخور با اطرافیان:
با دوستان خود بر خوردی گرم و صمیمی داشت و هنگام احوالپرسی همیشه مسرور و با نشاط بود و هیچگاه با دیگران بلند حرف نمیزد و بلند نمی خندید. اما در داخل خانه برای ایجاد تنوع و نشاط بین افراد خانواده با پدر خود بسیار بذله گویی میکرد.
علاقه شهید به ائمه معصومین(ع)
از آنجائیکه او در خانواده ایی مذهبی بزرگ شده بود و در سنین نوجوانی علاقه زیادی به فراگیری قرآن و مجالس عزاداری امام حسین (ع) داشت و بسیاری از مواقع خود، نوحه سرائی میکرد و در سوگ سرور شهیدان حسین (ع) بر سینه میزدند و همین حضورها در این اماکن و تبادل فکری بین روحانیون و ریش سفیدان، موجب شده بود که، علاقه شدیدی به حضرت فاطمه (س) پیدا کند تا جائی که هرگاه اسم آن حضرت بر زبانش جاری می شد اشک اخلاص از دیدگانش فرو می ریخت.
وصیتنامه برادر شهید محمدرضا قاسم زاده
بسم رب الشهداء و الصدیقین
بنام الله و به یاری حضرت مهدی (عج) قدم بجای میگذارم که بهشت در آنجا است قدم بجائی میگذارم که امام زمان (عج) آنجا است، قدم بجائی میگذارم که حضرت زهرا(ع) در آنجا است و رزمندگان را یاری میکند. ای خدا تو شاهدی که من به رضای تو در این جهان خدمت کردم و به رضای تو راضی بودم به عمل شایسته تو روی آوردم و به ائمه تو پشت نکردم که بر عکس عشق به آنها می ورزیدم ای خدا تو را بحق حضرت رسول (ص) امام را، این پیر جماران را، این قلب امت ایران را و این یار مستضعفان جهان را، در کنف امام مهدی (عج) سلامت و سر بلند و طول عمر عطا بفرما.
من به یاری پروردگار متعال به جبهه میروم اگر به جمع دوستان نیامدم به شما یاران امام میگویم که امام خمینی را یاری کنید، نگذارید این یادگار حضرت امیر(ع) ناراحت شود. ای برادران و ای خواهران، خود را تا انقلاب حضرت حجت آماده کنید و نیز با دشمنان اسلام نبرد کنید نگذارید که اسلام از بین برود. نگذارید یاران قرآن از بین بروند و مسلمانان را کمک کنید.
من محمدرضا، از دوستان میخواهم که مرا ببخشند از خانواده ام میخواهم مرا ببخشند مخصوصا پدر زحمت کشم پدری را که من قدرش را ندانستم، ای پدر یار امام خمینی باش و نیز مرا هم عفو کن و از من راضی باش، ای مادر تو در بهشت با حضرت فاطمه(ع) خواهی بود درود خداوند بر تو مادر باشد که از من راضی بودی و اگر نبودی باش و مرا هدیه بکن به امام حسین و ای یرادر تو سنگرت باش تو که در سنگر خدا خدمت میکنی امام را یاری کن و ای خواهرانم شما با حجابتان سنگر خود را حفظ کنید انشاالله تمام میکنیم این جنگ را بیاری امام حسین(ع) که عاشق مادرش حضرت زهرا(ع) بود. اگر من شهید شدم برایم از حضرت زهرا(ع) بخوانید از مظلومیت او بخوانید من خیلی به حضرت زهرا(ع) علاقه دارم.
به امید پیروزی رزمندگان و سلامتی امام خمینی کبیر. انشاء الله
والسلام
محمدرضا قاسم زاده