شهید ابولقاسم دوست قرین

   ١٢٠٦
   دوست قرین
   ابولقاسم
   اصغر
   
   مشاور مالي مديرعامل شركت ملي مس ايران و مديريت مال
   ٥ فروردین ١٣٣٤
   ١ فروردین ١٣٦٧
   شلمچه
   رزمنده
 
 
توضیحات

 

 گوشه اي از زندگي نامه شهيد ابوالقاسم دوست قرين

 

شهيد ابوالقاسم دوست قرين فرزند اصغر به مورخ 5/1/1334 در شهر تهران متولد شد. ايشان در خانواده اي آگاه و مذهبي پرورش يافت

 و از دوران نوجواني با تفكرات و مبارزات معمار كبير انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) آشنا مي شود. و از همان موقعه براي حفظ دست آوردهاي انقلاب اسلامي تلاش و مجاهدتهاي فراوان مي كند. و تحصيلاتش را تا مقطع ليسانس مديريت بازرگاني ادامه مي دهد.

شهيد دوست قرين در سال 1356 به استخدام شركت ملي صنايع مس ايران در آمد و در دفتر مركزي تهران مشغول به كار گرديد و تا رده هاي بالاي مديريتي (مشاور مالي مديرعامل شركت ملي مس ايران و مديريت مالي خدمات بازرگاني شركت ملي فولاد ايران) پيش رفت. اما هرگز پستهاي دنيايي مانع از حضور او در جبهه هاي نبرد و اداي تكليف الهي نشد.

ايشان هميشه از طريق بسيج مردمي به جبهه هاي حق عليه باطل مي رفت. و در عملياتهاي مختلف شركت مي كرد در يكي از عملياتهاي سال 1361  زخمي ميشود و بعلت عفونت زياد روده به كشور آلمان منتقل ميشود كه آنها يك متر روده به پدرم پيوند مي زنند.

پدرم در تاريخ 23/3/1367 در واپسين روزهاي جنگ، موقع عقب نشيني زخمي مي شود و دو نفر از دوستانش بالاي سرش مي روند و هر چي سعي و تلاش مي كنند نمي توانند كمكش كنند كه يكي از آنها پيشش مي ماند و اسير مي شود و بعد از 10 سال اسارت به ايران باز ميگردد. و واقعه را به اين شكل براي ما تعريف مي كند و مي گويد كه ايشان پس از زخمي شدن و عدم تحرك، در حاليكه زنده بود تانك از روي سرش رد مي شود و به فيض شهادت نائل مي گردد. و جسد او در همانجا مي ماند ما دو ماهي از او خبري نداشتيم و او را در ليست مفقود الاثرها قرارداده بودند در يكي از روزهاي ماه محرم بود  جنازه اش را با چند عراقي مبادله مي كنند و چون دوست نداشت خانواده اش بلاتكليف بمانند با سوزن و نخ نامش را پشت جيب عقب شلوارش دوخته بود و از همين طريق مادر و مادر پدرم توانستند جنازه او را شناسايي كنند.

و در تاريخ 9/6/67 در بهشت زهرا(س) در قطعه 40 ردیف 66 شماره 9 همچون ديگر همرزمان شهيدش براي هميشه آرام گرفت.

در ضمن پدرم از خود سه دختر و يك پسر به يادگار گذاشته است و مادرم هم در طي اين سالها ازدواج نكردند.

برای شادی روح پاکش صلوات

 

نوشته دختر محترم شهيد ابوالقاسم دوست قرين

 

فرازهايي از وصيت نامه شهيد ابوالقاسم دوست قرين

 

عزيزان من وصيت مي كنم شما را به ايمان و تقوي كه از اهم موضوعات است و بدانيد اسلام عزيز و محبت اهل بيت عصمت و طهارت كه دليل بر معرفت الله است، خيلي مهم است كه اگر در راه آن ما خيلي چيزهايمان را از دست بدهيم در واقع چيزي نداده ايم كه اسلام و قرآن از همه چيز بالاتر است، بايد عرض كنم كه اگر از من يك نفسي باقي بماند نمي گذارم كه بر سر زن و بچه هايمان بمب و موشك بريزند من نمي توانم زنده باشم و جبهه نيايم و اين معلونها هر چه مي خواهند با ما بكنند. بمب شيميايي بر سركودكان يك روزه و زنان تاره فارغ شده بريزند. دومين عامل آمدن به جبهه كه قوي تر از عامل اول بود كه ديگر حس مي كردم بايستي تغذيه روحي شوم. بايستي بروم در ميان بچه هايي كه رفتار و كردار و احوالشان قلب را جلاء مي دهد و زنگار زشتي را از آن مي زدايد و شفاف مي كند و پرده حجاب را كنار مي زند و هر چه ناديدني است آن بيني ... و آن لحظه هاي شيرين گذشته مرا به دنبال مي كشيد.

خلاصه كلام: من لذت يك شب مناجات شب حمله را با همه لذتهاي دنيا و آخرت عوض نميكنم. و اما همسر و فرزندانم: پيرو راه حسين (ع) و زينب كبري (س) باشيد كه تنها راه صلاح است و بدانيد خداوند با شماست و من شما را بخدا مي سپارم.